سلکشــــن آهنگ هــــا با مــــن
ماش?ــــن با تــــو
جــــادهاش با مــــن
صــــدا? بلنــــد پخــــش و سرعــــت با? تــــو?
جــــاده با تو
پا??ن دادن ش?شــــه? سمـــت تو و پ?چ?ــــدن باد
?? موهــــا? تو با مــــن
جـــمع کــــردن ه?ـــــزم با تو
درســــت کردن آت?ــــش با مـــــن
املت دونفــــره با مـــــن
شکلک در آوردن هــــا با تو
د?وونـــــه باز? هــــا با من
خاموش کــــردن پخش و خونـــــدن با تو
در?ــــا با من
غروب با تو
دوبــــاره آت?ش درســــت کردن با من
ماهــــ? س?ــــخ کش?ــــدن با تو
واســـت لقمــــه گرفـتـــــن با من
صبح واسه د?ــــدن طلــــوع خورش?ــــد ب?دار
کردنــــم با تــــو
?ه دن?ــــا خاطـــــره و حــــس خوب برات
ساختـــن با مــــن
تا ابد بــــودن از تو
فقـــط تـــو بــــاش
دوســــت دارم !
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
شنبه 4 آبان : علوم
یکشنبه 5آبان :مطالعات اجتماعی برای سال اول متوسطه - تاریخ سال سوم راهنمایی
دوشنبه 6 آبان :حرفه و فن
سه شنبه 7 آبان : ریاضی
چهارشنبه 8 آبان: زبان انگلیسی
شنبه 11 آبان :عربی
یکشنبه 12 آبان : دینی
کلمات کلیدی:
امروز تولدم بود و بالاخره با اینهمه بالا و پایین دنبال رستوران سنتی گشتن در نهایت به هیچ نتیجه ای نرسیدم و بعد از یکی دو تا رزرو بی سرانجام همه رو کنسل کردم و به اتفاق خانواده تشریف فرما شدیم رستوران ایتالیایی ژوانی مرزداران...
خدا رحم کرد که من زودتر رزرو کرده بودم و یک جای خیلی خوبی هم بهمون دادن ولی از لحظه ای که وارد شدیم همه میزها پر بود و چند نفری هم جلوی در ایستاده بودن که جا خالی بشه و هر لحظه شلوغ تر میشد و به حدی ازدحام جلوی در و روی پله ها زیاد بود که تصمیم گرفتیم بی خیال کیک بازی بشیم و در حالیکه از گرما داشتیم تلف می شدیم و از اون طرف شوکول خاله ( خواهر زاده ام ) بیچارمون کرده بود از بس که قاشق و بشقاب و کارد و هر چی دستش میومد رو بر میداشت و زیر بشقابی رو می کشید و یک لحظه امون به ما نداد؛ کیکمون رو پس گرفتیم و برگشتیم خونه و ادامه تولد بازی و کیک بازی رو تو خونه به جا آوردیم.
امروز با اطمینان کامل به شیرینی فروشی همیشگی نزدیک خونه هم برای کلاس مافین خریدم و هم کیک رو ازش خریدم و در نهایت بد شانسی مافین کمی کهنه بود و کیک هم افتضاح!!!!
در اولین فرصت باید برم و مراتب اعتراض خودم رو اعلام کنم...
کلمات کلیدی: