از روزی که گوشی نازنینم گمشده یه کاری به کارام اضافه شده بر خلاف گوشی قبلی که دنبالش نرفتم ایندفه عزممو جزم کردم دزد ملعون را بیابم و حالا بماند چه بلایی سرش میارم که مارو دو سه روزه از کارو زندگی انداخته ...بهرحال گفتن اول باس بری کلونتری(با لهجه داش مشتیای فیلم فارسیا بخونیدش)کلی گشتیم کلونتری نزدیک به محل جرم!!! را پیدا کردیم دو تا ستوان دو تو دکه کلونتری با یک سرباز حضور داشتن.
من:سلام جناب
ستوان اولی:سلام (باتعجب)بفرمایید...
من:گوشیمو دزدیدن اومدم کارای لازمو انجام بدم.
دومی:کجا دزدیدن؟؟
من:تو همین محدوده....
سرباز:نه دقیقن کجا؟(خنگه ها من چه میدونم ..اگه میدونسم که یقه دزده را میگرفتم)
من:دقیقن که نمیدونم....
سرباز:نه ؟آخه هر جایی یه کلانتری مخصوص خودش داره...
من با غضب و چش غره::والا ما که از فلانجا تا اینجا آدرس گرفتیم اینجارو آدرس دادن...
ستوان اولی در حال خوردن چای قندش رو داد گوشه لپش و گفت:درسته تو این محدوده همین یه کلونتریه...
دومی:خاهر من شما باید برید دادگاه و جعبه گوشیتون را ببرید با کپی کارت ملی و شکایت کنید....
من با خشم:پس چرا اینقد سین جیم کردین؟
دومی:آخه اگه شاکی خصوصی داشته باشین اینجا شکایتتون تنظیم میشه....
سرباز با لهجه مشدی:برو دادگاه
من:کجاس دادگاه؟
اولی(با نگاه به ته استکانش و چرخوندن اون):کدوم محدوده ؟
من:وااااااااای ینی چی؟مگه چن تا دادگاه دارید؟
دومی:مشدی نیستین؟...
من مستاصل به هر سه نگا کردم....:نعه....
سرباز:دادگاه تو این محدوده فلانجاست...
رفتیم و بماند عریضه نویسی و دریافت فرم وکپی(4000 تومان،باطل کردن تمبر:5000 تومان).برو واحد ارجاع طبقه 2.
واحد ارجاع:شماره سریال کافی نیس جعبه میخاد
:جعبه شهرستانه
:بگو بفرسن
:میشه اسکن کنن کپی بگیرم
:آره....بسلامت خانم...
اما تو این مدت چرخ زدن تو دادگاه چیا که ندیدیم......وحشتناک بود.....مردی لاغر مردنی سیبیلو با موای فرفری و پاهای در زنجیر با یه مامور،زد و خورد دو تا مرد هیکل گنده،شکایت زنی 60 و خورده ای ساله از شوهرش که مدعی بود آلزایمر داره و شکایت گوشیای سرقتی که فت و فراوون بود...یه آن از بودن در اونجا هم وحشت کردم هم خجالت کشیدم ...نگران قضاوت دیگران هم در مورد خودم بودم که چی فک میکنن؟خدا کنه هیچوقت دیگه نه من نه کسی دیگه پاش به اونجا برسه...
خلاصه محمدم جعبه را اسکن کرد و من امروز بعد از کلاس دکتر ل دویدم رفتم دادگاه سه نامه دادن برای همراه اول و ایرانسل و رایتل که هر کدوم تو یه منطقه ای از مشدن.....بعد از آوردن آرمان از پیش دبستانی با او رفتیم ایرانسل که تقریبن نزدیک بود و از بس آرمان خان غر زد اومدیم خونه بقیه رو فردا خودم ببرم.....گفتن ماهی یکبار سر بزن دادگاه جواب بگیر و پیگیری کن........یعنی پیدا میشه؟؟؟
و اما امروز آرمان اجبارن لباس مدرسشو که ادعا میکرد و میکنه دخترونس(خدایی راس میگه) از ترس ناظمشون پوشید بماند چقد غر زد و دبه کرد نمیره مدرسه و با گریه فرستادمش و تا ظهر هم اعتصاب غذا کرده بود و هیچی نخورده بود.
میخاسم یه جایزه از ظرف ناظم براش بگیرم که نشد و ما جایزه را نقدی کردیم و گذاشتیم تو پاکت و گفتیم ناظمت نمیدونسه چی دوس داری و پول داده گفته هرچی خاس براش بخر ....آرمان هم نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و بعدش با داداشش رفتن یه سک سک آشغال خریدن 5500 تومد و خوشحالم بودن که پول مامانشونو ندادن چیزای به قول مامانشون آشغال ........
پاشم شام درست کنم قراره سمیه شام بیاد اینجا...به آرمان قول داده ینی آرمان زورکی ازش قول گرفته......
کلمات کلیدی: