سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر دوستی ای که جز بر راه خدا استوار باشد، گمراهی است و اعتماد بر آن، محال . [امام علی علیه السلام]
کلبه انتظار



درباره آرمان


انسان از طریق آرمان
پیشاپیش تصوری از یک نتیجه مطلوب دارد،که تنها با همین تصور قبلی و پیش
خواسته،تحقق آن هدف ممکن است.بعضی می گویند چنین هدفی به هیچ نمی ارزد،چون تنها
چیزی که دارد،این است که ما را وادار به زندگی سالم می کند.اما باید به یاد داشته
باشیم که سلامت برای انسان با فرهنگ،به همان میزان که عبارت است از ارضا نیازهای
مادی،موکول به ارضای نیازهای عالی هم هست.چون این نیازها به اندازه نیازهای دانی
در طبعیت ما ریشه دارند.لذا اگر سلامت ما تضمین شود امکان برآوردن آن نیازها هم
وجود دارد.گفته اند که چنین ارمانی اگرچه در دسترس است،اما افقی که جلوی ما باز می
کند محدود است.آرمان ستایش از آنچه داریم نیست،آرمان یعنی آنچه را که موجود است در
قالبی که وضع کنونی جامعه اجازه می دهد،گسترش دهیم.در این مورد هرگونه افراطی
مانند هر نوع نقص و نارسایی،در حکم شر است.تلاش برای ایجاد فرهنگی که از حدود
امکانات طبیعیِ شرایط اجتماعی فراتر برود،به واقع رها کردن دیو بیماری در جامعه ای
است که خود ما جزوی از آن هستیم؛چرا؟


چون تحریک بیش از حد
فعالیت جمعی،فراتر از آستانه ای که وضع جامعه مجاز کرده است،فقط با تهدید سلامت
جامعه ممکن است.هر فرهنگی در هر دوره ای به حدی می رسد که می توان خصلت مرضی آن را
ازروی درد و رنجی که به همراه دارد تشخیص داد.و درد هم چیز بدی است.


درست است که آرمان
همیشه معین است اما نهایت ندارد..چون پیشرفت نتیجه تغییراتی است که در محیط
اجتماعی رخ می دهد؛ودلیلی هم در دست نیست که بر اساس آن بپذیریم این تغییرات
پایانی دارند. برای این که حرکت حدی داشته باشد لازم است محیط اجتماعی در لحظه
معینی از زمان،متوقف شود،و تغییر نکند.این فرض هم که مردود است.


بشر هیچ وقت بی آرمان
نیست.چرا؟ چون آرمان تابع محیط اجتماعی است و محیط اجتماعی هم ثابت نیست،بلکه
پیوسته تغییر می کند.پس فعالیت ما هیچ وقت به حدی نمی رسد که پایان کار ما محسوب
شود و افق دیگری پیش روی ما باز نباشد.پس اگر چه ما دنبال هدف محدود نیستیم بین
نقاط نهایی ای که به آنها می رسیم و هدفی که هنوز دنبال می کنیم همیشه فضای بازی
برای ما وجود دارد و پیوسته وجود خواهد داشت.


اما، وضع سلامت چگونه
ایجاد می شود؟این امر تابع هماهنگی نقش های اجتماعی است.هستی (زندگی اجتماعی) به
این هماهنگی وابسته است.پس هرچه نقش ها بیشتر تقسیم شده باشند،این وابستکی هم
بیشتر است.اما وجود نقش های متعدد اگر چه لازم است کافی نیست.باید درست وعادلانه
باشند.این هم تابعی است از برابری شرایط خارجی رقابت بین احاد جامعه.اخلاق در چنین
جامعه ای نیز انسانی تر و عقلانی تر است.اشخاص در این اخلاق، بندگان قدرتهای
آرمانی یا قدرتهایی دارای طبعی متفاوت ازطبع بشری نیستند،که بی توجه به منافع بشر
راه خود را بروند.پس هرچه نقش ها متعددتر و هرچه رابطه بین آنها هماهنگ تر و هرچه
این هماهنگی عادلانه ترباشد،جامعه سالم تر است.در چنین جامعه ای اخلاق انسانی تر و
عقلانی تر است.در چنین فضای اخلاقی اشخاص،اسیر قدرت های مرموزنیستند.


 





کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط زهرا 92/7/18:: 5:31 عصر     |     () نظر