[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
کلبه انتظار

 

تنهایی سخته ولی ن سخت تر از فراموش کردن تنهایی را دوس دارم  چون برای

 

داشتنش

 

نیاز ب هیچ بنی بشری ندارم

 

 

             

 

رفتم بقالی ماست بخرم ، بقاله گفت : دیویسی داری ؟

 

منم دست کردم تو جیبم یه آدامس بهش دادم و گفتم : امروز روز انتقامه

 

 

 

 

گروه اینترنتی مرداب

 

 

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاے جهان جا دارے ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!

 

 



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط زهرا 92/7/3:: 3:8 عصر     |     () نظر